English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 270 (4804 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
philoginous U زن دوست
philogynist U زن دوست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
lovable U دوست داشتنی
loveable U دوست داشتنی
rats U دوست بی وفا
lovelier U دوست داشتنی
loveliest U دوست داشتنی
lovely U دوست داشتنی
list U خوش امدن دوست داشتن
fan U پنکه تماشاچی ورزش دوست
fanned U پنکه تماشاچی ورزش دوست
fanning U پنکه تماشاچی ورزش دوست
fans U پنکه تماشاچی ورزش دوست
formalist U دوست
philanthropist U بشر دوست
philanthropists U بشر دوست
schoolmate U دوست
schoolmates U دوست
expressionism U حالت دوست
expressionist U حالت دوست
dressier U متداول لباس دوست
dressiest U متداول لباس دوست
dressy U متداول لباس دوست
patriot U وطن دوست
patriots U وطن دوست
patriotic U میهن دوست
friendless U بی دوست
cobber U دوست صمیمی
nationalist U ملت دوست طرفدار ملت
nationalists U ملت دوست طرفدار ملت
sportsman U ورزش دوست ورزشکار جوانمرد
sportsmen U ورزش دوست ورزشکار جوانمرد
loyalist U دولت دوست
loyalists U دولت دوست
humanitarian U بشر دوست
love U معشوقه دوست داشتن
loved U معشوقه دوست داشتن
loves U معشوقه دوست داشتن
smacking U دوست داشتنی صدای ملچ ملوچ
warlike U جنگ دوست
buddies U دوست
buddy U دوست
peaceable U صلح دوست
idolised U بحد پرستش دوست داشتن
idolises U بحد پرستش دوست داشتن
idolising U بحد پرستش دوست داشتن
idolize U بحد پرستش دوست داشتن
idolized U بحد پرستش دوست داشتن
idolizes U بحد پرستش دوست داشتن
idolizing U بحد پرستش دوست داشتن
savour U فهمیدن دوست داشتن
savoured U فهمیدن دوست داشتن
savouring U فهمیدن دوست داشتن
savours U فهمیدن دوست داشتن
friend U دوست
friend U دوست کردن
friends U دوست
friends U دوست کردن
fraternised U دوست بودن
fraternises U دوست بودن
fraternising U دوست بودن
fraternize U دوست بودن
fraternized U دوست بودن
fraternizes U دوست بودن
fraternizing U دوست بودن
dislike U دوست نداشتن
disliked U دوست نداشتن
dislikes U دوست نداشتن
disliking U دوست نداشتن
ally U دوست
allying U دوست
cronies U دوست صمیمی
crony U دوست صمیمی
affect U دوست داشتن
affects U دوست داشتن
gregarious U گروده دوست
gregarious U جمعیت دوست گروه جو
chum U دوست
chums U دوست
amicable U دوست
sporting U بازی دوست
heart to heart U دوست
heart-to-heart U دوست
heart-to-hearts U دوست
like U دوست داشتن
liked U دوست داشتن
likes U دوست داشتن
social U گروه دوست
social U جمعیت دوست
likable U دوست داشتنی
likeable U دوست داشتنی
amiable U مهربان دوست داشتنی
boyfriend U دوست پسر
boyfriends U دوست پسر
acidophile U ترشی دوست
acidophile U اسید دوست
amativeness U دوست داشتن
anglophile U انگلیسی دوست
audiophile U شخص موسیقی دوست علاقمند بموسیقی
bibliophil U کتاب دوست
bibulous U باده دوست باده نوش
bosom friend U دوست محرم یا صمیمی یاهمدم
Other Matches
A friend in need is a friend indeed.. <proverb> U دوست آن باشد که گیرد دست دوست,در پریشان یالى و درماندگى.
I like to be friends with you. U من دوست دارم با تو دوست باشم.
I am done with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am [have] finished with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
hydrophilic compound U اب دوست
unfriended U بی دوست
dienophile U دی ان دوست
leal U دوست
bozo U دوست
hydrophilic U اب دوست
intimado U دوست صمیمی
kissing kind U باهم دوست
lipophilic U چربی دوست
isophilic U همجنس دوست
heliophilous U افتاب دوست
hand in glove U دوست همراز
hand in glove U دوست یک دل ویکزبان
hand and glove U دوست همراز
hand and glove U دوست یک دل ویکزبان
halophilous U نمک دوست
hail fellow U دوست صمیمی
germanophil U المان دوست
hemophile U خون دوست
humansit U انسان دوست
humnanist U همنوع دوست
hydrophile U اب دوست علاقمند به اب
hydrophilic compound U ترکیب اب دوست
hydrophilic U ترکیب اب دوست
hydrophilic U اب دوست علاقمند به اب
gallophile U فرانسه دوست
take kindly to <idiom> U دوست داشتن
careerists U حرفه دوست
careerist U حرفه دوست
zoophilous U حیوان دوست
zoophilic U حیوان دوست
xenophile U بیگانه دوست
patiot U میهن دوست
sweet tooth U شیرینی دوست
family man U زن و بچه دوست
family men U زن و بچه دوست
girlfriend U دوست دختر
unlovely U دوست نداشتنی
pen pals U دوست مکاتبهای
pen pals U دوست قلمی
pen pal U دوست مکاتبهای
pen pal U دوست قلمی
girlfriends U دوست دختر
solomon U صلح دوست
oxyphile U اسید دوست
oxyphil U اسید دوست
ornithophilous U مرغ دوست
nucleophile U هسته دوست
negrophil U سیاه دوست
negrophil U زنگی دوست
necrophilous U لاشه دوست
myrmecophilous U مورجه دوست
lithophilous U سنگ دوست
phiadelphian U نوع دوست
phihellenic U یونانی دوست
philanthrope U بشر دوست
saprophytic U پوده دوست
psychrophilic U سرما دوست
pornerastic U جنده دوست
philotechnic U صناعت دوست
philotechnic U صنعت دوست
philobiblic U کتاب دوست
philhellenic U دوست یونان
philhellene U دوست یونان
liquorish U نوشابه دوست
I need my e U من دوست دارم
to make a friend of U دوست شدن با
his friend's murder U قتل دوست او
friendly state U کشور دوست
cater cousin U دوست صمیمی
francophile U فرانسه دوست
francophil U فرانسه دوست
electrophile U الکترون دوست
dislikeable U دوست نداشتنی
dislikable U دوست نداشتنی
dendrophilous U درخت دوست
culturist U فرهگ دوست
chessist U شطرنج دوست
This is my friend. U این دوست من است.
He is a close friend of mine . U دوست نزدیک من است
I don't like this. من این را دوست ندارم.
patriots U وطن دوست ها [مرد]
to have a sweet tooth U شیرینی دوست بودن
I like to be friends with you. U من می خوام با تو دوست بشم.
saprophytic U دوست دار موادگندیده
xerophylus plant U گیاه خشک دوست
endearing U دوست داشتنی کننده
family man U مرد خانواده - دوست
family men U مرد خانواده - دوست
i remain yours truly U دوست صمیمی شما
to keep friends U باهم دوست ماندن
savor U فهمیدن دوست داشتن
snake in the grass U خطر نزدیک دوست دو رو
one's second self U دوست صمیمی شخص
nucleophilic reagent U واکنشگر هسته دوست
to be good pax U باهم دوست بودن
mammonite U ثروت دوست زرپرست
lyophilic colloid U کلویید حلال دوست
A steadfast(firm, staunch) friend. U دوست پر وپا قرص
enemy in liken of friend U دشمن در لباس دوست
electrophilic reagent U واکنشگر الکترون دوست
A steadfast (constant) friend. U دوست ثابت وپابر جا
hemophile U موجود خون دوست
celibatarian U عزب یاتجرد دوست
to be into somebody [something] <idiom> U کسی [چیزی] را دوست داشتن
philander U لاس زدن زن دوست بودن
I like it. U دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] .
It pleases me. U دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] .
i imagine him to be my friend U من تصور میکنم که او دوست من است
i kind of liked it U من تا اندازهای انرا دوست داشتم
to dislike somebody [something] U دوست نداشتن کسی [چیزی]
he has no friends U او هیچ دوست و اشنایی ندارد
i kind of liked it U میشود گفت دوست داشتم
i imagine he is my friend U من تصور میکنم او دوست من است
One enemy is too many, a hundred friend are too few. <proverb> U یک دشمن زیاد است صد دوست کم .
Whatever comes from a friend is good . <proverb> U هر چه از دوست رسد نیکو است .
A firend last year and an aquaintance this year!. <proverb> U پارسال دوست امسال آشنا.
much as I'd like to <idiom> U با اینکه اینقدر دوست دارم
I would like to know the truth. U من دوست دارم که واقعیت رو بدونم.
(can't) stand <idiom> U تحمل نکردن،دوست نداشتن
get out from under <idiom> U از جایی که شخص دوست نداردفرارکند
fair-weather friend <idiom> U شخصی که تنها دوست است
Loge time no see ! Hello Stranger ! U پارسال دوست امسال آشنا
to break with one's friend U با دوست خود بهم زدن
I dislike dull colors . U رنگهای مات را دوست ندارم
girlfriend U زنی که دوست زن دیگری است
girlfriends U زنی که دوست زن دیگری است
I would like to learn the truth. U من دوست دارم از واقعیت مطلع بشوم.
I'd like to ask her out. U من دوست داشتم او [زن] را به بیرون دعوت کنم.
loved i nothonour more U اگر شرافت را بیشتر دوست نداشتم
To love someone from the bottom of ones heart . U کسی را از صمیم قلب دوست داشتن
subtitution nucleophilic unimolecular U واکنش استخلافی هسته دوست تک مولکولی
substitution uncleophilic biomolecular U واکنش استخلافی هسته دوست مولکولی
smacker U دوست داشتنی صدای ملچ ملوچ
i life that better U انرا بیشتر از همه دوست دارم
regular guy <idiom> U شخص مهربانی که همه با دوست هستند
walk (all) over <idiom> U انجام هرکاری که دوست داشته باشه
music to one's ears <idiom> U صدایی که شخص دوست دارد بشنود
what have you <idiom> U هرچیزی که شخص میخواهد و دوست دارد
I reckoned him as my friend. U اورا دوست خود حساب می کردم
rat out on <idiom> U مجبور کردن شخص به کاری که دوست نداد
She loves him in spite lf sll his faults . U با وجود تمام عیبهایش اورا دوست دارد
make up <idiom> U دوباره دوست شدن بعداز مشاجره ودعوا
camera-shy U کسی که دوست ندارد از او عکس یا فیلم بگیرند
jonathan U یوناتان فرزند شائول و دوست داود پیغمبر
Will you go out with me? U با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
Do you want to go out with me? U با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
Would you care for a cup of coffee? U آیا دوست دارید یک لیوان قهوه داشته باشید؟
to date U باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
rob the cradle <idiom> U دوست شدن یا ازدواج با کسی که از خودت جوانتر است
show one's (true) colors <idiom> U نشان دادن چیزی که شخص واقعا دوست دارد
I wonder what lies in store for me in the future. U من دوست داشتم بدانم که برای من در آینده چه پیش می آید.
snake in the grass <idiom> U دشمنی که وانمود به دوستی میکند (دشمن دوست نما)
love thy neighbour as thyself U همسایه یا نوع خود را مانندخود دوست داشته باش
to go out U باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
How about going out together? U نظرت از اینکه ما با هم برویم بیرون چه است؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
to pick up somebody U کسی را پیدا کردن [دوست دختر یا پسر یا یک نفر برای سکس]
After dinner he likes to retire to his study. U پس از شام او [مرد] دوست دارد به اتاق مطالعه خود کناره گیری بکند.
to ask somebody out for dinner U کسی را برای شام به رستوران دعوت کرن [بیشتر دوست دختر و پسر]
nitrophilous U قوت گیرنده از خاک ازت دار ازت دوست
chromophil U باسانی رنگ شونده رنگ دوست
chromatophil U باسانی رنگ شونده رنگ دوست
to pair somebody off [up] with somebody U کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
identification friendly or foe U سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
Recent search history Forum search
1friend
1 want to have chat on video cam? i have a girlfriend, can she join us?
1one week they love you next week they hate you both weeks i got paid
2مفعول
1Success is not the key to happiness. Happiness is the key to success. If you love what you are doing, you will be successful.
2مرا به هیچ بدادی و من هنوز برآنم که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم
1سلام عشقم (عزیزم
1من که ایران هستم . چطوری منو دوست داری
1For drop-off and assistance with annul rent serviews
0عشق تنها چیزی هست که اگر واقعی شو بدست بیاری
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com